//= $monet ?>
مارشا می مدتها پیش برای برادرش چیزی داشت. این خواهر کوچولوی دلسوز داشت دیک خود را با فرم های اغوا کننده اش به جوش می آورد. حتی وقتی او را در حال تکان خوردن گرفتار کرد - او همچنان سعی کرد از رابطه جنسی امتناع کند. اما غریزه کار خودش را کرد و او را در دهانش گرفت. پایانش هم تند بود، وقتی این عوضی جوان قول داد که سینه های کم پوشش را به باباش نشان دهد. اوه، من باید با دیکم چرندش می کردم!
دستورات خانم رئیس باید رعایت شود. رئیس خانم در حین گفتگو با یکی از زیردستان میل به فاک کردن را بی اهمیت جلوه داد. شغل سخت. بدون زندگی شخصی خروس آن پسر فوراً در دهان او قرار گرفت. او به طور حرفه ای مکیده است. لیسیدن بیضه هایش بعد از اینکه آن را روی میز پهن کرد، خانم بالای آن نشست و دور گل میخ جوان راند. آن مرد آنقدر احساساتی شد که احساسات روی صورت و موهای رئیسش پاشید. کاش همه آنها چنین رئیسی داشتند.
# و من دوست دارم به او لعنت بری #